نوشته شده توسط : مهیار

 

خوش به حالت

سلام ای نامهربون

من می خوام یه همزبون

نمی آی بشی برام

سایه رنگین کمون ؟

تو یعنی دل نداری ؟

یا که عادتت شده

دیگه مردم آزاری؟

اولا حرف می زدی  می خندیدی

همیشه می گفتی که دوستم داری

ولی حالا چی شده؟

که منو نمی شناسی ؟

منو یادت نمی آد ؟

منم اون دربه در چشای تو

منم اون عروسک کوکی تو

چرا نیستی که دیگه کوکم کنی ؟

من به تو گفته بودم دوستت دارم

ولی باورت نشد

چه جوری دلت اومد 

منو تنها بذاری ؟

چه جوری تو نیستی که

منو از یاد ببری

خوش به حالت به خدا

کاشکی می شد که منم

تو رو از یاد ببرم

ولی اصلا نمی شه

تو خودت رفتی و این بی خوابیا

مهمون هر شب چشمای منن .

انگار این خستگیا چند ساله که در این تنن

پس بیاتموم بشن

همه خستگیا  بی خوابیا بی کسیا

همه گریه ها و ناله ها و تنهاییا

 



:: موضوعات مرتبط: خوش به حالت , ,
:: بازدید از این مطلب : 311
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد